دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی مشهور و متخلص به م. سرشک، از نامآورترین شعرای صاحبسبک معاصر و از بزرگترین اساتید ادبیات و از برجستهترین ادیبان و مصححان تاریخ ادبیات فارسی است.
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی، ادیب، شاعر، نویسنده و پژوهشگر توانا و نام آشنای ایران، بزرگمرد ادبیات معاصر و استاد برتر دانشگاه تهران است. مردی که تقریبا همه عمر خود را صرف آموختن و نوشتن و تحقیق و تدریس کرد و همچنان فرصت را غنیمت شمرده و در ۸۰ سالگی نیز، بیشتر مشغول کار است و کمتر در مصاحبهای حاضر شده یا از خود سخن میگوید. او که همشهری عارف و شاعر بزرگ پارسی، عطار نیشابوری است، خود از شاعران نوگرا و صاحب سبک زبان فارسی به شمار میآید که در هر دو ساختار شعر نو و کلاسیک، آثار در خور توجه و ماندگاری خلق کرد و بسیاری از اشعارش، در حافظه تاریخی مردمان این سرزمین به ثبت رسید. با تک کارت همراه باشید تا بیشتر درباره ی این بزرگ مرد نیشابور آشنا شویم
فهرست مطالب
درباره استاد شفیعی کدکنی
دانش ایشان در نسخهشناسی و تصحیح متون کممانند و آثارشان در زمره مهمترین کتابهای مرجع این حوزه به حساب میآید. دکتر شفیعی کدکنی در کنار تحقیق و تالیف و شعر، بیش از نیمقرن را به تعلیم و تربیت اختصاص داده و کلاسهای روز سهشنبهاش در طبقه چهارم دانشگاه تهران، میزبان جمع کثیری از دانشپژوهان مشتاق از سراسر ایران میشود. در این نوشتار مروری کوتاه و مختصر خواهیم داشت بر زندگی و آثار استادی فرهیخته و دانشمند، که از کوچهباغهای نیشابور به بودن و سرودنی جاودانه و ماندگار رسید.
شفیعی کدکنی در ۱۹ مهر ۱۳۱۸ در شهر کدکن از خراسان در خانوادهای اهل علم دیده به جهان گشود. از افراد مهم این خانواده به میرزا محمد شفیع کدکنی معروف به میرزای عالمیان، وزیر شاه عباس اول صفوی، میتوان اشاره کرد. شفیعی کدکنی هرگز به دبستان و دبیرستان نرفت و از آغاز کودکی نزد پدر خود آ میرزا محمد (که روحانی بود) و محمدتقی ادیب نیشابوری (ادیب نیشابوری دوم) از نزدیکانش به فراگیری زبان و ادبیات عرب پرداخت (در هفتسالگی تمام الفیهٔ ابن مالک را از حفظ بود) و فقه، کلام و اصول را نزد شیخ هاشم قزوینی (معروف به «فقیه آزادگان») فراگرفت. اما پس از مرگ شیخ هاشم، تا آخرین مراحل درس خارج فقه را نزد سید محمدهادی میلانی خواند و در این دوره با سید علی خامنهای رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران، همدرس بود. او به پیشنهاد علیاکبر فیاض در دانشگاه فردوسی مشهد نامنویسی کرد و در کنکور آن سال نفر اول شد و به دانشکدهٔ ادبیات رفت و مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی، و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.تک کارت
محمدرضا شفیعی کدکنی از سال ۱۳۴۸ تاکنون استاد دانشگاه تهران است. بدیعالزمان فروزانفر زیر برگهٔ پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت او». شفیعی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث، شاعر خراسانی، بهشمار میرود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمیکند.
شفیعی کدکنی روز پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد ایالات متحده آمریکا ترک کرد. این سفر بازتاب وسیعی در مطبوعات ایران داشت. او برای استفاده از یک فرصت مطالعاتی به مؤسسهٔ مطالعات پیشرفتهٔ دانشگاه پرینستون رفت تا در باب تاریخ و تطور فرقهٔ کَرامیه تحقیق کند، و پس از نه ماه به ایران بازگشت و پس از بازگشت به ایران بر سر کرسی تدریس خود در دانشگاه تهران حاضر شد.
در مهر ۱۳۹۸ در هفتمین دورهٔ جشنوارهٔ بینالمللی هنر برای صلح، «نشان عالی هنر برای صلح» به او اهدا شد.
مقاله ارسال کن و یک میلیون تومان جایزه بگیر
کتابها و اشعار
شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوهٔ قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد. با انتشار دفتر شعر در کوچه باغهای نشابور نامآور شد. آثار شفیعی را میتوان به سه گروه انتقادی و نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد. آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی میشود، که بخشی از آنها در زیر آورده شدهاند. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغهای نشابور آوازه بیشتری دارد. زمزمهها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران)، تصحیح اسرارالتوحید نوشته محمدبن منور، تصحیح تاریخ نیشابور نوشته حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیح مصیبتنامه، تصحیح منطقالطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار، تصحیح تذکرهالاولیا و ترجمه آفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار محمدرضا شفیعی کدکنی است.تک کارت
از نگاه دیگران
غلامحسین یوسفی: «بیگمان مایه فراوانی که م. سرشک از زبان و ادب فارسی اندوخته دارد و از این حیث در میان شاعران نسل خویش، خاصه نوگرایان، کمنظیر است و نیز انس وی به زبان دری، زبان دیرین مردم خراسان، چنین توانایی را به او ارزانی داشتهاست. شعرهای او غالباً رنگ اجتماعی دارد. اوضاع جامعه ایران در دهههای ۴۰ و ۵۰ در شعر او بهصورت تصویره، رمزها، کنایهها و ایماها منعکس است. این موضع را در غزلی در مایه شور و شکفتن چنین بازگو میکند:
نفسم گرفت از این شب درِ این حصار بشکن درِ این حصارِ جادوییِ روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایتِ خون به جنون صلابت صخرهٔ کوهسار بشکن
تو که ترجمانِ صبحی به تَرنّم و ترانه لبِ زخمِ دیده بگشا، صفِ انتظار بشکن…
استاد قدرت الله شریفی ترکی
م. سرشک، افزون بر بهرهمندی از قریحه و فطرت شاعری، در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن میگوید و چون از فرهنگ ایران و زبان فارسی بهرهور است، میتواند اندیشهها و دریافتها و پدیدههای زیبای جهان شاعرانه خود را بهصورت دلکش و پرتاثیر به ما عرضه کند.»
قدمعلی سرامی: «شفیعی از معدود ادیبانی است که در این روزگار از خودبیگانگی انسانها در تنگناهای اقتصادی، زندگی خود را وقف معرفت ادبی کردهاست. کتابهایی چون «صور خیال در شعر فارسی»، «شاعر آینهها»، «گزیده غزلیات شمس» و صدها مقاله محققانه و نیز متون مصحح و منقح اسرارالتوحید و مختارنامه و…، در کنار انبوهی از مجموعههای شعر، گواه عشق این مرد به فرهنگ آبگون و آتشسار این خاک و آب است. ما با بررسی مجموعههای او، متوجه میشویم با شاعری رویاروییم که در عین شناخت دیرینه ادب منظوم دری، نوگراست»تک کارت
مقاله ارسال کن و یک میلیون تومان جایزه بگیر
بررسی آثار
شفیعی کدکنی را میتوان در زمره شاعران اجتماعی دانست. او در اشعار خود تصویری از جامعه ایرانی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ خورشیدی را بازتاب میدهد و با رمز و کنایه آن دوران را به خواننده نمایانده، دلبستگی و گرایش فراوان به آیین و فرهنگ ایرانی و به خصوص خراسان را نشان میدهد.
تصحیحات او نمونهٔ قابل توجه تصحیح انتقادی متن است، اسرارالتوحید، مصیبتنامه، الهینامه، منطقالطیر، اسرارنامه، مقامات و حالات ابوسعید، نوشته بر دریا (مقامات ابوالحسن خرقانی)، مرموزات اسدی در مرموزات داوودی، بهترین نمونههای تصحیح انتقادی متن در ادبیات فارسی هستند.
او از اندک محققین تاریخ و ادب فارسی است که به تاریخ کرامیه پرداخته و کتابی نیز در این باب فراهم کردهاست.قلندریه در تاریخ
کتابهای دیگر او مثل موسیقی شعر، صور خیال، ادوار شعر فارسی، زمینههای اجتماعی شعر فارسی، از جامی تا روزگار ما امروزه از کتابهای کلاسیک نقد ادبی محسوب میشوند.
او شیفته و دلباخته شعر فارسی است و علاقهٔ او به عرفان و نقد ادبی هم از همینجا نشأت میگیرد.
وی در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه آوردهاست که آنچه در زبان فارسی به «آن» معروف است و میتوان آن را جوهره جمال دانست، در زبانهای دیگر وجود ندارد.تک کارت
او همچنین شعر فارسی را به خاطر مسئله ردیف که در هیچ زبان دیگری امکان کاربرد آن را نمیتوان یافت، ممتاز دانستهاست. شفیعی کدکنی همچنین در این کتاب، شطح را نوعی شکستن تابوها معرفی نموده و شطحیات حلاج را بهطور ضمنی با کتاب زایش تراژدی نیچه مقایسه کردهاست که در هر دو به تجربه بیان «بیان ناپذیرها» پرداخته شدهاست. نکته تازهای که او در این زمینه بیان میکند به ساختار شطح و اینکه اخباری باشد (مانند سبحانی ما اعظم شانی) یا انشایی (انالحق) و تأثیر متفاوت این دو بیان بازمیگردد.
یکی از بحثهای جذاب این کتاب پاسخ به این سؤال است که چرا شاعران عرب به اندازه شاعران فارسیزبان از آیات قرآن در اشعار خود استفاده ننمودهاند. شفیعی کدکنی محور این کتاب خود را بر این عقیده که برای بسط و درک تجربه دست نیافتنی صوفی به ناچار باید از سخنان و زبانی که به کار بردهاست کمک گرفت، استوار نمودهاست و بیان میکند که گاه حرکت از صوت به صورت و معنی بسیار بارز است. یکی از مثالهایی که او به آن اشاره نموده شعری است از شاعری با نام علی ابن حسین مغربی که قصیدهای در حالت تب و هذیان سروده بدین شکل که:
دَرَن دَرَن دَرَن دَرَن دَرَن دَبی / انا علی بی الحسین المغربی
شفیعی کدکنی در این اثر خود برای شرح مفهوم سبکشناسی عرفانی میگوید: «هر نگاه هنری به الاهیات و دین» میتواند ویژگیهای اسلوبی و سبکی خاص خود را داشته باشد، که همان سبکشناسی عرفانیاست. وی همچنین معتقد است که در سرتاسر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، با دو گونه تصوف روبرو هستیم که یکی تصوف قبل از ابن عربی یا تصوف خراسانیست و دیگری تصوف بعد از ابن عربی، و این دو مکتب را بر روی مثلثی نشان میدهد که نقطه صعود یک ضلع آن مثنوی معنوی است و راس ضلع دیگر، ابن عربی است که به مرور با نزدیک شدن به عرفان قاجاری و قرن سیزدهم، با نزول همراه میشود.
مقاله ارسال کن و یک میلیون تومان جایزه بگیر
اندیشهها
ادبیات فارسی و ادبیات زبانهای محلی
کدکنی در یک سخنرانی در کلاس درس از نقش انگلستان و روسیه در برچیدن زبان فارسی از شبه قاره هند و آسیای میانه گفت و بزرگ کردن زبانهای محلی را سیاست دیگر کشورها را در جهت تضعیف زبان فارسی دانسته بود. شفیعی معتقد است زبان فارسی شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی، حافظ، سعدی و نظامی دارد و میتواند با شکسپیر رقابت کند اما زبان محلی که فاقد این جایگاه است و به مرور جایگاهش را از دست داده و به ادبیات انگلیسی و روسی در این مناطق روی بیاورند. او ادبیات زبانهای غیرفارسی (مانند کدکنی) در ایران را “بندتنبانی” توصیف کرد و از لفظ “شاشیدن به زبان محلی” سخن گفت. این سخنان او جنجالی شد و انتقادات فراوانی را به بار آورد. البته او در ادامه زبانهای محلی را پشتوانه فرهنگی ایران دانسته بود و بیان کرده بود که اگر این زبانها حفظ نشوند بخش اعظمی از فرهنگ ایرانیان غیرقابل درک خواهد بود.
مقاله ارسال کن و یک میلیون تومان جایزه بگیر
گرایشهای فرمالیستی
شفیعی کدکنی گرایشی بارز به صورتگرایی با مبانی فرمالیسم روسی دارد. کتابهای «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» و «بیدل شاعر آینهها» و نیز بسیاری از مقالات وی مانند «جادوی مجاورت» و «ساختار ساختارها» صبغه و بنمایهٔ فرمالیستی دارد. تعریف وی از شعر به «رستاخیز زبان» ترجمهٔ دیدگاه فرمالیستهای روس است. همچنین اصطلاحات فرمالیستی «پیرنگ»، «آشناییزدایی»، «عنصر مسلط» از نمونهٔ مواضع رویکرد وی به فرمالیسم است. گذشته از مقالات و کتب مذکور، شفیعی کدکنی کتابی با نام «رستاخیز کلمات» در سلسله انتشارات سخن به چاپ رسانیده که بهطور اخص تمام جوانب جمالشناسی نظریات صورتگرایان روس را مورد ارزیابی قرار داده و آنها را با نمونههایی قابل فهم از ادبیات فارسی انطباق دادهاست.
تاریخگرایی در ادبیات
شفیعی کدکنی از سالهای ۱۳۶۰ به بعد به پژوهش در تاریخ با رویکرد تصحیح متون ادبیات عرفانی روی آورد. او معتقد است حرکت به سوی مدرنیته بدون شناخت سنت دشوار است. تاریخگرایی وی هر چند پشتوانهٔ تئوریک مشخصی ندارد، اما سخت پایبند مستندسازی با متون تاریخی است.تک کارت
ریشههای شعر معاصر
شفیعی معتقد است که تحولات شعر معاصر فارسی تابعی از متغیر ترجمهاست. این نظرگاه بنیاد کتاب وی «با چراغ و آینه، در جستجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران» را شکل دادهاست. برخی دیدگاههای وی در این کتاب مورد انتقاد برخی قرار گرفتهاست.
مقاله ارسال کن و یک میلیون تومان جایزه بگیر
مگه کدکن مال تربت نیست؟ پس چرا ایشون که فامیلش کدکنی هست رو نیشابوری میدونید؟