آشنایی با نیشابور, نیشابور

گویش نیشابوری

لهجه نیشابوری

گویش نیشابوری یکی از گویش های اصیل در ایران زمین است، گویش امروزی ابرشهر نیشابور و حومه ی آن در خطه ی خراسان با پیوستگی دودمانی گویش های تربت حیدریه و کاشمر می دانند و از آن به عنوان پایه گویش خراسانی نام می برند که در بخش هایی از افغانستان نیز رواج دارد. پیوند آن را به زبان پارسی میانه یا زبان پارسینگ در زمان پهلوی ساسانی یا پهلوی جنوبی ربط می دهند و پیوندی عمیق با زبان های ایران کهن دارد. نیشابور کانون زیست بوم این گویش در جایگاه علمی و شهری بزرگ و جریان ساز در خطه ی خراسان، نقش پر رنگی در پرورش اهل ادب، اندیشه، علم و هنر داشته.

گویش نیشابوری به خاطر نزدیکی بسیار به فارسی دری، از نگاه پژوهش‌های ادبی و مطالعات تطبیقی مرتبط با متون کهن فارسی، از فزایستگی شایانی برخوردار است به گونه‌ای که در تصحیح متون برجسته و کهن ادب فارسی از جمله منطق‌الطیر، اسرارالتوحید و چون این‌ها، از گنجینه زبانی و واژگانی این گویش بهره برده‌اند تا آنجا که برخی به مطابقت بیت به بیت سخن عطار و برگردان آن به گویش نیشابوری پرداخته‌ و برخی دیگر، آشنایی با این گویش و واژگان آن را مزیتی نسبی برای محقق ادبی می‌دانند.

فهرست مطالب

شما هم مقالات خود را در مورد نیشابور ارسال کنید و جایزه بگیرید

گویش چیست؟

گویش یا دیالِکت، به شکل‌هایی از یک زبان گفته می‌شود که تفاوت‌هایی آوایی یا دستوری دارند اما استفاده‌کنندگانِ دو گویش متفاوت (گویش‌ورانِ متفاوت) هم‌چنان بتوانند سخن یکدیگر را درک کنند.

اگر وجه ممیزهٔ بین دو زبان‌گونهٔ یک زبان عمدتاً در سطح واژگان و تا حدودی در سطح ساختار (نحو) باشد، این دو گونه دو گویش متفاوت از یک زبانند.

دسته بندی انواع گویش

گویش بر چهار دسته است:

۱. گویشی که به مکان جغرافیایی وابسته است؛ مانند گویش بوشهری، گویش نیشابوری برای زبان فارسی، و به آن گویش جغرافیایی گویند.

۲. گویشی که مربوط به طبقهٔ اجتماعی خاصی است؛ مانند گویش بازاریان و واعظان که به آن گویش اجتماعی گفته می‌شود.

۳. گویشی که مربوط به ادوار گذشته‌است؛ مانند گویش زمان قاجار در زبان فارسی که به آن گویش تاریخی می‌گویند.

۴. گویشی که به آن گویش معیار گویند.

تبار شناسی گویش نیشابوری

گویش نیشابوری، که پیشینه‌ای دیرینه و با زبان‌های ایرانی کهن، پیوندی ژرف دارد، از گونه‌های گویشی زبان فارسی دری است. ایران کلباسی گویش نیشابوری را در زمره گویش‌های منطقه خراسان و در گروه زبان‌های ایرانی نو جنوب غربی دسته‌بندی نموده‌است. اما بر پایه دیدگاه ایوانف (Gilbert Vladimir lvanov؛ خاورشناس روس در مقاله Notes on the ethnology of Khurasan منتشر شده در The Geographical journal در فوریه ۱۹۲۶م)؛ گویش نیشابور و جوین، تشکیل‌دهنده گروه گویشی شمالی خراسان است. او گویش‌های خراسانی را در سه گروه اصلی شمالی (نیشابور – جوین)، مرکزی (ترشیز – گناباد) و جنوبی (قائن – تون – بیرجند) تقسیم‌بندی نموده‌است.

سابقه

نوشتار محمد مقدسی (قرن چهارم هجری) دربارهٔ زبان مردم خراسان در کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، یکی از اسناد قدیم مرتبط با گویش نیشابوری به‌شمار می‌آید. او دربارهٔ این گویش نوشته‌است: «زبان نیشابور (در میان شهرهای خراسان بزرگ)، رساتر و گیراتر است ولی آغاز واژه‌ها را کسره می‌دهند و آن را بهٔ اشباع می‌کنند، مانند: بیگو، بیشو و سین بی‌فایده می‌افزایند» مانند: بخردستی، بگفتستی بخفتستی و مانند آن‌ها. مقدسی در ادامه، حکایتی را در توصیف گویش‌های خراسان، نقل می‌نماید که از یاران معدانی شنیدم: یکی از شاهان خراسان، به وزیرش دستور داد مردانی از پنج منطقه اصلی خراسان را گِرد آورد. هنگامی که نوبت به سخن گفتن نیشابوری رسید، شاه گفت: این زبان، برای داوری خوب است. او همچنین؛ زبان مردم مرو را زبان وزارت و نامه‌نگاری دانست. در «احسن‌التقاسیم»، دربارهٔ گویش هرات، شهر اصلی دیگر خراسان، نیز توصیفاتی آمده و تصریح شده که این‌ها زبان‌ها [=گویش‌های] اصلی خراسانند [در بخش باختری] و دیگران پیرو ایشان هستند و از آن‌ها ریشه گرفته‌ند و به آن‌ها بازمی‌گردند. مثلا: زبان طوس و نسا نزدیک نیشابوری است.

شما هم مقالات خود را در مورد نیشابور ارسال کنید و جایزه بگیرید

نظام آوایی

گویش نیشابوری دارای ۲۲ همخوان (=صامت؛ حرف بی‌صدا) و ۹ واکه (=مصوت، حرف صدادار) است. در این گویش، همخوان /ž/ (ژ) وجود ندارد و همخوان /h/ (ح)، حلقی است و مانند عربی تلفظ می‌شود در حالی که در لهجه تهرانی، چاکنایی است. همچنین سه واکه /ē/ و /ü/ و /ö/ در گویش نیشابوری کاربرد دارند که در فارسی معیار وجود ندارند.

واکه‌ها

گویش نیشابوری دارای ۹ واکه (حرف صدادار یا مصوت) است.

جدول (۱): واکه‌ها (مصوت‌ها) در نظام آوایی گویش نیشابوری

نماد آوایی مشخصات آوایی مثال معنی
/i/
پیشین، بسته، گسترده
sir
سیر خوراکی
/ɑ/
پیشین، باز، گسترده
zɑr
طلا (زر)
/e/
پیشین، نیم‌باز، گسترده
ser
سیر (واحد وزن)
/ö/
پیشین، نیم‌بسته، گرد
zör
زور
/â/
پسین، باز، گرد
fâl
فال (قرعه)
/ē/
بلند (کشیده)، پیشین، نیم‌باز، گسترده
zēr
زیر یا پایین
/ü/
پیشین، بسته، گرد
nür
نور
/o/
پسین، نیم‌باز، گرد
mo
من (ضمیر فاعلی)
/u/
پسین، بسته، گرد
mu
مو

گویش نیشابوری، دارای واکه‌های مرکب (دوگانه) ای است که در فارسی معیار وجود ندارند.

جدول (۲): واکه‌های دوگانه در نظام آوایی گویش نیشابوری

واکه مرکب نمونه (آوانویسی در گویش نیشابوری) معنی
[ew]
sew
سیب
[öw]
bököw
بکوب
[öy]
xöy
ناراحتی
[ay]
šayx
شِیخ
[ǎy]
dǎy
دیوار
[aw]
taw
تَب

همچنین، تاکنون؛ واج‌گونه(Allophone)هایِ واکه‌ای زیر، در گویش نیشابوری، شناسایی شده‌است:

[:e] (= واج‌گونه /e/ و گونه کشیده آن؛ نمونه: پیچ ← در گویش نیشابوری: pe:č)
[:ɑ] (= واج‌گونه /ɑ/ و گونه کشیده آن؛ نمونه: قهر ← در گویش نیشابوری: qɑ:r)
[:o] (= واج‌گونه /o/ و گونه کشیده آن؛ نمونه: خَن‌پِشو (معنی: انباری) ← در گویش نیشابوری: :xanpešo)
[ə] (= واج‌گونه /e/ یا /ɑ/ می‌باشد که در «خوشه آغازی کلمه»، به گونه «کسره اضافه» و موارد دیگر، کاربرد دارد؛ نمونه: خادت (معنی: خودت) ← در گویش نیشابوری: xǎdət | نمونه دیگر: زنِ خانه ← در گویش نیشابوری: zanə xɑnɑ)

شما هم مقالات خود را در مورد نیشابور ارسال کنید و جایزه بگیرید

نظام ساخت واژه‌ای

ساختواژه (Morphology)، دانش و فنی است که به بررسی ساختمان درونی واژه‌ها می‌پردازد و تغییرات نظام‌مند در صورت واژه‌ها که سبب تغییر معنی واژه می‌شود را بررسی می‌نماید.

در گویش نیشابوری، برخی عناصر ساختواژه‌ای، کاربرد دارد که دارای دگرگونگی‌هایی می‌باشند یا فارسی معیار (امروز) وجود ندارند یا بسیار کم کاربردند. ذاکرالحسینی در پژوهشی، به بازشناسی چند پسوند اسم‌ساز یا صفت‌ساز در گویش نیشابوری پرداخته‌است که عبارتند از:

ـوک [ök-] (واو مجهول + کاف تازی): پسوند برای اسم‌ها و اصوات؛ صفت نسبی می‌سازد. نمونه: بادوک [bǎdök] به معنی خودپسند و پرافاده؛ گیلوک [gilök] به معنی گل‌آلود؛ ترسنوک [tərsənök] به معنی ترسو.

له [lɑ-] (لام مفتوح +های غیرِ ملفوظ): پسوند برای اسم‌ها؛ صفت نسبی می‌سازد؛ نمونه: اوله [ɑvla] به معنی آبله و تاول (منسوب به آب)؛ چیکله [čikəla] به معنی قطره (منسوب به چیک: صدای افتادن قطره).

ـیخ [ix-] (مصوت معلوم یاء + خای معجمه): پسوند برای اسم‌ها؛ به معنای شباهت؛ صفت می‌سازد؛ نمونه: پتّیخ [pəttix] به معنی آشفته، ماننده به «پَت» که در گویش نیشابوری به معنی نخ درهم‌پیچیده و مانند آن است؛ تریخ [tərix] به معنی راست‌ایستاده؛ ماننده به «تیر».

ـاو [ǎv-] (مصوت الف + واو صامت): پسوند صفات دال بر عیب و نقصان؛ صفت (به معنای شباهت) می‌سازد؛ نمونه: کرّاو [kɑrrǎv] به معنی کَرگونه، مانند کَر؛ لنگاو [langǎv] به معنی لَنگ‌گونه.

ـنا [nǎ-] (نون + مصوت الف): پسوند برای صفت؛ اسم می‌سازد؛ نمونه: تنگنا [tangənǎ] به معنی جای تنگ؛ سوزنا [sovzənǎ] به معنی سبزه.

شما هم مقالات خود را در مورد نیشابور ارسال کنید و جایزه بگیرید

برخی کلمات با لهجه ی نیشابوری

آو : آب آشامیدنی

ازا: گوگرد.ماده اشتعال زای کبریت

اشکاف: کُمُد. قفسه

اقراف: شکاف بزرگ بر روی سقف که نور از آن به جایی تاریک بتابد.

اوسنه: افسانه ، سخن یا داستانی که افسانه باشد و واقعی نیست.

ایشتووی: معادل در معیار:چطوری در احوالپرسی

بتیخ: آشفته، پریشان، موی پریشان

بجستن: فرار کردن

بوزوم غویره: خارپشت صحرایی

بولوچ: مرد یا مردم بلوچ

بیبو: بیابان

بینیج یا منیج: گهواره کودک

پال پال کیدن: دنبال گشتن، نگاه کردن

پس پرنه: سه روز قبل ، پس پریروز

پلاد: فولاد

پَلَخموُن یا پِلِخْموُ: تیر و کمان چوبی

پوشه: رده، هر چیزی که چیزی را بپوشاند. یا ورق نسبتاً بزرگ و تا شده‌ای از جنس مقوا یا پلاستیک که نوشته‌ها و اسناد مربوط به یک موضوع را در آن نگه داری می‌کنند.

پیش دره: بالکن

ترقست: صدای بلند مانند صدای ترکیدن بادکنک

تریس ‌کنده: لجباز

توشله: تیله، گوی کوچک شیشه ای که کودکان با آن بازی کنند

تیار کیدن: درست کردن،سرجای نشاندن

ثوعالبی: ثعالبی در لهجه نیشابوری.کنایه از کسی که دانسته های حفظی زیاد می داند و یا دانش آموز و دانشجویی که زیاد می نویسد.

چارسوق: چهار راه. جایی در بازار که به چهار جهت راه داشته باشید.نام قدیمی و پرکاربرد چهارراه انقلاب در شهر نیشابور.

حَنْجُلُق یا هَنْجُلُق: نیشگون.

خطیر: ذهن.حافظه.خاطر

خورنست: آخرین صدای گوسفند مذبوح،خروپف در انسان

زینه: پلکان

شو: شب

صدق بوبکری: استگو بودن .کسی که به مانند ابوبکر راستگو باشد.

فتز جورالد: کنایه از کسی که برای نیشابور یا مشاهیر آن کار بزرگ ادبی کرده باشد.کنایه از کسی که رباعیات خیام را زیاد می خواند و در معنی آن به تفکر بسیار می پردازد.

فجووی: تجسس در باغ های میوه پس از برداشت محصول

کج کله تاو: سرگیجه

کنسک: خسیس

گوی مله: نوعی بازی محلی شبیه به چوگان

لوکه: جمع کردن،به شکل بقچه درآوردن،

منجولی: کشمش خشک شده

موسی‌کو‌تقی: یاکریم

نوشابور: نام ابرشهر نیشابور با لهجه ی زیبای نیشابوری

نهور: حرارت زیاد

شما هم مقالات خود را در مورد نیشابور ارسال کنید و جایزه بگیرید

ضرب المثل نیشابوری

آو در خنه گیلوک، دختر همسیه خیلوک

میمون هر چی جیشتر، نازواداش بیشتر

خنه ب پلاس، جوون ب لباس

دامادی یک سوزی دره،یک چهل و پنج روزی دره

مرغی که زدست دیگران چینه خورد ،هر دم هزار سنگ بر ان سینه خورد

هر کی عروس خاله روه، بوسوزه و جز غله رو وه
هر کی عروس عمه رو وه، تاج سر همه رو وه

شو ادم شغال بشه، دستش تو تقار بشه

این بخشم میزارم برای شما ببینم چقدر با واژگان نیشابوری و ضرب المثل های نیشابوری آشنایی دارید، تو کامنت ها برام بنویسید

۵/۵ - (۳ امتیاز)

1 نظر در “گویش نیشابوری

  1. رضا نیکدوست گفت:

    عالی بود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *